کد مطلب:29805 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

پادشاهی معاویه












5875. امام حسن علیه السلام:روزی، امیر مؤمنان، مرا، در حالی كه خوشحال بودم، دید و گفت:«ای حسن! آیا خوشحالی می كنی؟ چگونه خواهی بود، وقتی پدرت را كشته ببینی، یا وقتی حكومتْ در دست بنی امیّه قرار گیرد و زمامدارش دهان گشادِ شكم گنده ای باشد كه بخورد و سیر نشود و در حالی كه نه در آسمانْ یاوری و نه در زمین پناهدهی داشته باشد، بمیرد و آن گاه بر شرق و غرب زمینْ مستولی شود و بندگان بر او گردن نهند؟!

پادشاهی اش طولانی می شود و بدعت و گم راهی را متداول می سازد و حق و سنّت پیامبر خدا را از بین می برد. اموال را در بین دوستدارانش تقسیم می كند و از مستحقّش دریغ می دارد. مؤمن در حكومتش خوار می گردد و فاسق در پادشاهی اش قوی می شود. اموال را در بین یارانش می چرخاند و بندگان خدا را نوكر می گیرد.

در حكومتش حقْ مندرس و باطلْ آشكار می گردد، صالحانْ مورد لعن قرار گیرند و هر كس كه او را به سوی حق بخواند، كشته می شود و هر كس كه او را بر باطلش دوست بدارد، به او نزدیك می گردد.[1].

5876. امام علی علیه السلام:آگاه باشید كه پس از من، مردی دهان گشاده و شكم گُنده بر شما چیره خواهد شد؛ هر چه بیابد، می خورد و هر چه نیابد، می خواهد. او را بكشید و البته هرگز او را نخواهید كشت!

بدانید كه او شما را به دشنام گفتن به من و بیزاری جستن از من، فرمان خواهد داد. امّا دشنام گفتن! مرا دشنام بگویید، كه برای من زكات و برای شما نجات خواهد بود. و امّا بیزاری جستن! از من بیزاری مجویید، كه من بر فطرت به دنیا آمده ام و در ایمان و هجرت، سبقت جسته ام.[2].

5877. الإیضاح - به نقل از مِینا (وابسته عبد الرحمان بن عوف) -:علی بن ابی طالب - كه درود خدا بر او باد - در بین لشكر خود، سر و صدایی شنید. پرسید:«چیست؟».

گفتند:معاویه كشته شده است.

فرمود:«سوگند به پروردگار كعبه، هرگز! او كشته نخواهد شد تا آن كه امّت بر گِردش جمع گردند».

گفتند:پس برای چه با او می جنگی، ای امیر مؤمنان؟

فرمود:«در پی حُجّتی میان خود و خدای خود هستم».[3].

5878. الخرائج و الجرائح - به نقل از عوف بن مروان -:سواره ای از شام رسید و در كوفه شایع كرد كه معاویه مرده است. آن مرد را پیش علی علیه السلام آوردند. [ علی علیه السلام] از وی پرسید:«آیا مرگ معاویه را خود دیدی؟».

گفت:آری و از جمله دفن كنندگان او بودم.

علی علیه السلام به وی گفت:«تو دروغگو هستی».

مردم گفتند:آیا او دروغ می گوید؟

فرمود:«آری. معاویه نمی میرد تا آن كه زمام این امّت را به دست گیرد و پس از پادشاهی اش، این كار و این كار را انجام می دهد».

مردم گفتند:تو كه می دانی او به حكومت می رسد، چرا با او می جنگی؟

فرمود:«برای اتمام حجّت».[4].

5879. مُرُوج الذهب:معاویه گروهی از یاران خود را در كوفه گمارد تا خبر مرگش را پخش كنند. مردم در این باره سخن بسیار گفتند تا به گوش علی علیه السلام رسید.

[ علی علیه السلام] در مجلسش فرمود:«از مرگ معاویه زیاد سخن گفتند. سوگند به خدا، او نمرده است و نمی میرد، مگر آن كه آنچه را در زیر گام من است، به دست گیرد.

فرزند جگرخوار می خواهد موضع مرا بداند. از این رو كسی را فرستاده كه این موضوع را در بین شما شایع كند تا بداند و یقین كند كه نظر من درباره او چیست و كار خودش در آینده چگونه خواهد بود».

سپس، [ علی علیه السلام] بحثی طولانی كرد و در آن، از روزگار معاویه، یزید - كه پس از معاویه خواهد آمد -، مروان و فرزندانش و حَجّاج و شكنجه هایی كه از او به مردم خواهد رسید، یاد نمود.

صدای مردم به فریاد، بلند شد و گریه و زاری، بسیار گشت.

كسی از میان مردم برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان! چیزهای شگفتی را توصیف كردی. تو را به خدا، آیا اینها اتّفاق خواهد افتاد؟

علی علیه السلام فرمود:«سوگند به خدا، اتّفاق خواهد افتاد. من دروغ نگفتم و به من نیز دروغ گفته نشده است».

دیگران گفتند:كِی این كارها پیش خواهد آمد؟

فرمود:«آن گاه كه این از این، رنگین شود» و یك دست خود را بر ریش و دست دیگرش را بر سرش نهاد.

مردم، بسیار گریستند.

فرمود:«اكنون نگریید، كه پس از من، بسیار خواهید گریست».

بسیاری از كوفیان، به طور مخفی، درباره خودشان به معاویه نامه نوشتند و پیش او آدم هایی برای خود، دست و پا كردند. سوگند به خدا، چند روزی نگذشت كه آن خبر (شهادت علی علیه السلام)، تحقّق یافت.[5].









    1. الاحتجاج:158/70/2، بحار الأنوار:4/20/44. نیز، ر.ك:مناقب الامام أمیر المؤمنین:614/128/2.
    2. نهج البلاغة:خطبه 57، إعلام الوری:340/1، مناقب آل أبی طالب:272/2.
    3. الإیضاح:455، الخرائج و الجرائح:37/198/1، مناقب آل أبی طالب:259/2.
    4. الخرائج و الجرائح:37/198/1، مناقب آل أبی طالب:259/2.
    5. مروج الذهب:429/2.